فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
«عبدالله بن الحسین» طفل شیرخوار امام حسین(علیه السلام) مشهور به «علی اصغر» بود. نام مادرش «رباب» دختر «امرء القیس بن عدی بن اوس بن جابر بن کعب بن علیم بن جناب بن کلب» بود. مادر رباب «هند الهنود» دختر «ربیع بن مسعود بن مضاد بن حصن بن کعب بن علیم بن جناب»(1) بوده است.

 

عبدالله در مدینه النبی(علیه السلام) ولادت یافت.(2) سماوی می‌گوید: این که برخی گفته‌اند علی اصغر در کربلا ولادت یافته است، چندان درست نیست. در مدح رباب همسر گرامی او شعری به امام حسین(علیه السلام) داده شده است:

«اعمرک اننی لاحب دارا                                     تکون بها سکینة والرباب

احبهما و ابذل جل مالی                                   و لیس لعاتب عندی عتاب(3)

«به جانت قسم، من خانه‌ای را دوست دارم که در آن سکینه و رباب باشند؛

آنها را دوست دارم و تمام مالم را برای آنها خرج می‌کنم و هرگز خسته کننده‌ای مرا خسته نخواهد کرد.»

امرء القیس سه دختر خود را در مدینه به ازدواج حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) و امام مجتبی(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) در آورد که عبدالله و سکینه حاصل ازدواج رباب با امام حسین(علیه السلام) است.(4)

 

 

پی‌نوشت‌ها:

1- مقاتل الطالبیین، ص 89 .

2- ابصارالعین، ص 54 .

3- ابصارالعین، ص 54، مقاتل الطالبیین، ص 90 .

4- ابصارالعین، ص 54 .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

نفرین امام سجاد (ع) بر قاتل على اصغر ( ع )

 

امام سجاد (علیه السلام) دعا کرد که قاتل على اصغر هرچه زودتر به انتقام و عذاب الهى گرفتار شود. منهال گوید: از کوفه به سفر حج مى رفتم که خدمت امام سجاد (علیه السلام) رسیدم. امام از من پرسید: آیا حرمله زنده است؟

گفتم: آرى، امام (علیه السلام) دست به دعا برداشت و گفت: خدایا! حرارت آتش و داغى آهن را به او بچشان !

وقتى به کوفه بازگشتم و دیدارى از مختار کردم، با هم به منطقه کناسه کوفه رفتیم. آنجا بودیم که حرمله را آوردند و مختار فرمان داد تا دست و پاى او را ببندند و در آتش افکنند و من با دیدن آن صحنه «سبحان الله» گفتم.

مختار پرسید: چرا چنین گفتى؟ جریان نفرین امام سجاد (علیه السلام) را به او گفتم و او به خاطر آن که دعاى امام به دست او مستجاب شده بود به سجده افتاد.(56)

بعضى نوشته اند: حرمله خطاب به مختار گفت: مهلت بده تا کارهایى را که کرده ام بیان کنم و قلبت را بسوزانم:

سه تیر سه شاخه داشتم که آنها را زهرآگین ساختم!

ـبا یکى از تیرها گلوى على اصغر را در آغوش حسین دریدم. با دوّمى، قلب حسین را هنگامى که پیراهن خود را بالا زد تا خون پیشانیش را پاک کند هدف قرار دادم و سوّمین تیر را به گلوى عبدالله بن حسن که در کنار عمویش حسین بود زدم.(57)

 

----------------------------------------

56 ـ حبیب السیر: میرخواند، غیاث الدین بن همام الدین الحسین، (942 ه .)، کتابفروشى خیّام.

57 ـ حلیة الأبرار: سید هاشم بحرانى (1107 ه .) دارالکتب العلمیه / قم.

عاشورا حماسه جاویدان سید محمد شفیعى مازندرانى1

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

ویژگى هاى حضرت على اصغر(ع)

 

 

1 ـ در توصیف او آمده است:«اَشبَهُ النّاسِ بِرَسُولِ اللهِ (صلى الله علیه وآله) » .(50)

2 ـ معروف است که سر مطهّر دو شهید از بدن جدا نشد و آن ها عبارتند از:

على اصغر و حُرّبن یزید ریاحى. لیکن بعضى نوشته اند: ابو ایّوب غنوى دستور داد تا جسد این کودک را بیابند و سرش را از تن جدا کرده، بالاى نیزه کنند و در مجلس عبیدالله سر امام حسین و سر على اصغر در یک تشت بوده است.

3 ـ امام (علیه السلام) از میان جسدهاى شهدا، تنها جسد على اصغر را دفن کرد.

4 ـ امام (علیه السلام) بدن على اصغر را با خون گلویش رنگین کرد و آنگاه او را دفن نمود.(51)

5 ـ على اصغر تنها شهیدى است که روى دست پدر جان داد. نوشته اند که در لحظه جان دادنش منادى از آسمان ندا داد:«دَعْهُ یا حُسَین فَإِنَّ لَهُ مُرْضِعاً فِی الْجَنَّةِ»;(52)«او را به خدا بسپار; زیرا در بهشت شیردهنده اى براى اوست.»

8 ـ امام خون او را به آسمان پاشید و قطره اى از آن به زمین نیامد.(53)

9 ـ در باره اثر تیر حرمله و اصابت آن به حلقوم او، آمده است: «فَذَبَحَهُ»(54) یعنى تیر گلویش را «برید»، در حالى که تیر در محل اصابت سوراخ ایجاد مى کند. به نظر مى رسدکه نوک تیر را پهن ساخته بودند و به همین علت گلوى او را بریده است.

10 ـ على اصغر مصداق کامل و بارز مظلومیت بود; چراکه او طفل بود و نمى توانست بر ضد سپاه دشمن کارى انجام دهد.

11 ـ پس از شهادت او امام (علیه السلام) سر به آسمان کرد و فرمود:«وَانْتَقِمْ لَنا مِنَ الظّالِمِینَ»;(55)«خدای ! انتقام ما را از جفاکاران بستان !»

12 ـ شهادت مظلومانه او، یکى از حوادث کم نظیر و فراموش نشدنى تاریخ است.

13 ـ تنها جنازه اى را که امام حسین (علیه السلام) تشییع کرد و از میدان تا کنار خیمه ها آورد، على اصغر بود.

------------------------

 

50 ـ تنقیح المقال: مامقانى (شیخ عبدالله)، چاپ حجرى.

51 ـ تهذیب الأحکام: شیخ طوسى، محمد بن الحسن (460 ه .) دارالکتب الاسلامیه، طهران

52 ـ تهذیب التهذیب: ابن حجر العسقلانى (852 ه .) دار صادر / بیروت.

53 ـ الجامع الصغیر: جلال الدین سیوطى (911 ه .) دارالفکر / بیروت

54 ـ جلاءالعیون: مولى محمد باقر مجلسى (1111 ه .) انتشارات رشیدى.

55 ـ جواهرالعقول فى شرح فرائدالاصول: محمد رضا الناصرى، الدار الاسلامیه.

 

عاشورا حماسه جاویدان سید محمد شفیعى مازندرانى

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

باب الحوائج علی اصغر ( ع )

 

سلام بر تو که وقتی بابا و مولایت تنها و بی یاور شده بود و دیگر نه از حبیب خبری بود و نه از عباس.

با چشمانی گه نگران نیم نگاهی به خیمه ها داشت با  مظلومیت تمام فریاد کرد:

آیا یاری کننده ای هست که مرا یاری کند؟

آیا فریادرسى هست که به امید رحمت خدا به فریاد ما برسد؟

آیا یاورى هست که به امید آنچه در نزد خداست ما را یارى رساند؟

دل کوچکت دیگر تاب نیاورد که امامت را اینگونه مظلوم و تنها ببینی . تشنگی سه روزه ات را بهانه کردی ( چه خوب بهانه ای پیدا کردی ! )

با ناله های کم جان و بی رمقت گفتی لبیک یا مولا به من نیز اذن میدان بده

و وقتی با تیر سیراب شدی و در آغوش پدر با شهد شهادت

مهر دیگری بر سند مظلومیت امامت زدی که تا همیشه تاریخ نشان دادی که این پیکار نبرد بر سر قدرت و حکومت نبود بلکه کینه ای بود که سالها دشمنان آل عبا (علیهم السلام) در دل نهان داشته بودند از آن زمان که رسول اکرم (ص)فرمودند : هرکه من مولای اویم پس علی مولای اوست .

در ارزش خونت همین بس که آسمان آن را از زمین دریغ کرد چه بسا که اگر بر زمین می رسید زمین تاب نمی آورد و دنیا به آخر می رسید .

یا علی اصغر تو باب الحوائجی هستی که با دستان کوچک خود گره های بزرگ را باز می نمایی .

بر ما نظر کن و دل آلوده ما را به کیمیای محبت خود جلا ده .

ای سند مسلمانی من .

ای باب الحوائج

علی اصغر .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

تعداد اولاد حضرت امام حسین ( ع )

شیخ مفید (ره) فرموده که آن حضرت را شش فرزند بود چهار تن از ایشان پسران بودند :

 

1 - علی بن الحسین الاکبر ( امام سجاد (ع) ) و کنیت او ابو محمد است و نام مادرش شهربانو یا شاه زنان ـ دختر کسری یزجرد ( دختر یزدگرد پادشاه ساسانی ) ـ است . (1)

 

2 - علی بن الحسین الاصغر معروف به علی اکبر که در کربلا با پدرش شهید شد (به شرحی که در سایت آمده است) و مادرش لیلی دختر ابومره بن عروه بن مسعود ثقفیه است. او براساس گفته ی شیخ مفید در ارشاد، دو سال پس از وفات جدّش علی(ع) در روز عاشورای سال 42 هـ.ق، متولد شد و اولین فرد از بنی هاشم بود که به میدان رفت، وقتی اذن میدان خواست، امام(ع) به او اذن میدان داد و نگاه نومیدانه ای به او کرد و اشکش سرازیر شد و گریست و فرمود:(2) "خدایا! گواه باش جوانی را به میدان می فرستم که شبیه ترین مردم به پیغمبر تو، در خلقت و اخلاق، گفتار است، ما هر وقت مشتاق دیدار پیغمبرت می شدیم، به روی او نکاه می کردیم ." (3)

3 - جعفر بن الحسین است و مادر او زنی از قبیله قضاعیه، او در حیات پدر وفات یافت و اولادی نداشت .

4 - عبدالله ( معروف به حضرت علی اصغر ) و او نیز در کربلا در کنار پدر به زخم تیری شهید گشت (که در فرازهایی از عاشورا آمده است .) مادرش رباب، ـ دختر امرء القیس ـ میباشد. امرء القیس در مدینه سه دخترش را به ازدواج امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) درآورد که داستانش مشهور است. رباب به همسری امام حسین(ع) درآمد و سکینه و عبدالله، فرزندان حسین(ع) از رباب میباشند.
دهم رجب سال 60 قمری است. خانه امام حسین (ع) دو باره نور باران می شود و از پنجره کوچک آن، آسمان مدینه روشن می گردد. برای حسین (ع) دسته گلی زیبا فرو فرستاده بودند. اشک شوق و برق شادی او بر صورت نوزاد می نشیند و گلبرگ رخش را با شبنم صبحگاهی، با طراوت تر می سازد. خدا به حسین (ع) پسری دیگر عطا فرمود که نیازمند و غنی بر نامش دخیل بسته اند و قنداقه زیبایش را قبله نیازهای خود ساخته اند.


اما دختران :
5 ـ یکی سکینه است که مادر او رباب دختر امرء القیس است .
سکینه روز پنجم ماه ربیع الاول سال117هـ.ق وفات کرد؛ وفات خواهرش فاطمه نیز همان سال است.(4)

6 ـ  و دختر دیگر فاطمه نام داشت و مادر او ام اسحاق دختر طلحه بن عبید الله تیمیه است.

که البته در تعداد فرزندان حضرت امام حسین (ع) تا 9 تن نیز روایت شده است .
علی بن عیسی الاربلی در "کشف الغمة" گفته: اولاد حسین(ع) ده تن بودند؛ شش پسر و چهار دختر. سه تن از پسران وی علی نام داشتهاند و محمد و عبدالله و جعفر. علی اکبر در کربلا در برابر پدر جنگید و شهید شد و علی اصغر صغیر را تیر زدند؛ همچنین گفتهاند که عبدالله نیز با پدر کشته شد. دختران او زینب و سکینه و فاطمه بودند. نسل امام حسین(ع) از علی اوسط، یعنی زین العابدین(ع) است؛(5) البته قول قوی و قریب به صحت و نظر شیخ مفید است. پس در خاتمه می‌توان گفت غیر از امام سجّاد‌(ع) و جعفر بن الحسین‌(ع) تمام فرزندان ذکور امام حسین(ع) در کربلا به شهادت رسیدند.

 


برگرفته از کتاب منتهی الامال، صفحه 658
1)
بحارالانوار، ج 45، ص 329
الارشاد، ص 253
نفس المهموم، قم، ص 524، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ص 214
2)
اللهم اشهد أنه قد برز الیهم غلام اشبه الناس خلقاً و خلقاً و منطقاً برسولک، و کنّا اذا اشتقنا الی نبیّک نظرنا الیه
3)
نفس المهموم، ص 308
4) نفس المهموم، ص 530
5)
کشف الغمة، ص 214، بحارالانوار، ج 45، ص 331

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چگونگى شهادت على اصغر ( ع )

 

 

در چگونگى شهادت على اصغر،

دانستن چند نکته ضرورى است:

1 ـ آیا امام(علیه السلام)على اصغر را به میدان برد؟

بعضى مى نویسند: امام فرزند شیرخوار خود را در جلو خیمه به عنوان وداع مى بوسید که ناگه تیرى آمد و بر گلوى طفل نشست.(40)

سید بن طاووس در لهوف مى نویسد: پس از آن که نداى طلب یارى امام (علیه السلام) بلند شد، صداى شیون زنان خیام برخاست. امام (علیه السلام) کنار خیمه آمد و فرمود: خواهرم زینب!

«ناوِلینى وَلَدِىَ الصَّغیر حَتّى أُوَدِّعَهُ، فَأَخَذَهُ وأَوْمَأَ إِلَیْهِ لِیُقَبِّلَه، فَرَماهُ حَرْمَلةُ بْنُ کاهِل اَلأَسَدی(لع)(41)بِسَهْم فَوَقَعَ فی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقالَ لِزَیْنَبَ: خُذیهِ، ثُمَّ تَلْقَّى الْدَّمَ بِکَفَّیْهِ فَلَمّا امْتَلأتا; رَمى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّماءِ ثُمَّ قالَ: هَوْنٌ عَلَیَّ ما نَزَلَ بی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللهِ».

«فرزند خردسالم را بیاورید تا ـ به عنوان وداع ـ او را ببوسم، در این هنگام مردى به نام حرمله، فرزند کاهل اسدى، با تیر گلوى او را درید. امام (علیه السلام) خطاب به زینب فرمود: این کودک را از من بگیر و سپس مشت خود را از خون آن نازنین پر کرد و به آسمان پاشید و فرمود: تحمل آن بر من آسان است; زیرا در نظرگاه خدا هستیم.»

ابن اعثم کوفى نیز در «الفتوح» آورده است که امام (علیه السلام) در کنار خیمه، در حال وداع و بوسیدن کودک شیرخوار بود که تیرى آمد و بر سینه اش نشست و او جان داد و امام (علیه السلام) بدن او را دفن کرد.(42)

وى همچنین مى نویسد: امام (علیه السلام) على اصغر را به میدان آورد و فرمود: اى قوم، اگر من به زعم شم ـ گناهکارم، این طفل گناهى نکرده است، او را جرعه اى آب دهید. در این هنگام تیرى از سوى آن قوم آمد و بر گلوى طفل شیرخواره اصابت کرد و از آن سوى بر بازوى امام خورد. آن حضرت با دست خود تیر را از گلوى طفل بیرون آورد و او در دم جان داد. امام (علیه السلام) طفل رابه مادرش داد و فرمود: بگیر که از حوض کوثر سیراب گردید.

2 ـ آیا تقاضاى آب براى على اصغر، برخلاف روحیه والاى امام (علیه السلام) بود؟

در این باره اختلاف نظریه فراوان است; بعضى نوشته اند که امام(علیه السلام) خطاب به لشکر عمر سعد فرمودند:«اُسْقُوا هذا الرَّضِیعَ»;(43)«این کودک را سیراب کنید.»

استاد شهید مطهرى(رحمه الله)تقاضاى آب را برخلاف روحیه والاى امام (علیه السلام) مى دانند .(44)

ولى مرحوم آیتى] که شهید مطهرى در کتاب هایش به او عنایت ویژه اى دارد و از ایشان به عنوان فردى برجسته در تاریخ اسلام در روزگار ما یاد مى کند«مى نویسد: امام کودک تشنه کامى را به دست گرفت و گفت:«یا قَوم إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذا الطِّفْلَ».(45)بعید نیست که امام (علیه السلام) على اصغر را به سوى سپاه عمربن سعد آورد به مردمان زمان خود و نسل هاى آینده بفهماند که حکومت طاغوتىِ اموى انسان ها را مسخ کرده و از هویت انسانى وانسانیت دور ساخته است، تا آنجاکه به جاى دادن آب به کودک تشنه لب، گلویش را با تیر دریدند.

علاّمه ملاّ احمد نراقى در طاقدیس، در باب حضور على اصغر (علیه السلام) در مقابل دشمن و چگونگى برخورد آنان با آن حضرت، چنین مى سراید:

هان! بیارید آن یکى فرزند من *** وان یکى نوباوه دلبند من

هین بیاریدش به قربانگه برم *** بهر مهمانى به سوى شه برم

مادرش را گر به پستان نیست شیر *** شیر جوشد از دم پیکان تیر

پس نهاد آن طفل بر قرپوس زین *** با نشاط آمد سوى میدان کین

پس به کف بگرفت آن دُردانه را *** سوخت هم دل خویش و هم بیگانه را

شربت آبى طلب کرد از عدو *** تامگر تر سازد آن کودک گلو

جانب صد تیر او را راست کرد *** عشق خونریزآنچه خود مى خواست کرد

شه گرفت آن طفل را بر روى دست *** گَرد خجلت بر رخ گردون نشست

چون پى قربانى اش بر کف نهاد *** شست دشمن از کمان تیرى گشاد

هین بگیر این جرعه آب زلال *** دیگر از بى شیرى اى کودک منال

آمد آن تیر و نشستن در گلو *** اى جهان دون، تفو بر تو، تفو

بر گرفت آن طفل خون آلود را *** آن ذبیح کعبه مقصود را

طفل خون آلوده در آغوش شاه *** شه عنان گرداند سوى خیمه گاه

کى پرستاران بگیرندش زمن *** دادم از پستان پیکانش لَبَن(46)

پرچم عشق حسینى بین که هفتاد و دو ملت *** در عجب از آن که هفتاد و دو تن جانباز دارد

اى بنازم آن سپاهى را که پیشاهنگ هنگش *** همچو اصغر، کودک شش ماهه اى سرباز دارد

3 ـ قبر على اصغر کجاست؟

نوشته اند که امام (علیه السلام) پیکر بى جان فرزند خردسالش را با خون گلوى او آغشت و با نوک شمشیر قبرى حفر کرد و او را در آن دفن نمود;(47)البته بر بدن او نماز نیز خواند .(48)

وى همچنین یادآور مى شود:«فَنَزَلَ الْحُسَین (علیه السلام) فَرَسه، وَ حَفرَ لَه بِطرف السیف، و رَماه بِدَمه، وَ صَلّى عَلَیهِ وَ دفنه».(49)

4 ـ چه مدت از عمر على اصغر مى گذشت؟

در ناسخ التواریخ آمده است، على اصغر شش ماهه بود و مادرش از شدّت عطش، شیرى در پستان نداشت تا به وى دهد.

و در مقتل منسوب به ابى مخنف مى خوانیم:«وَ لَهُ مِنَ الْعُمُرِ سِتَّة اَشْهُر»;«سن او شش ماه بود.»

 

--------------------

 

40 ـ تتمة المنتهى: شیخ عباس قمى، انتشارات داورى / قم

41 ـ تجارب الاُمم: أبوعلى مسکویه الرازى 421 ه .)، دارسروش / طهران

42 ـ تحفة الأحباب: ابن شعبة الحرّانى (قرن چهارم هجرى) مؤسسة النشر الاسلامى / قم.

43 ـ تذکرة الخواص: سبط ابن الجوزى (654 ه .) مکتبة نینوى ـ تهران

44 ـ تزکیة النفس: پرورش روح; سید محمد شفیعى

45 ـ تفسیر البرهان: سید هاشم بحرانى (1107 ه .)

46 ـ تفسیر الصافى: فیض کاشانى (1091 ه .) مؤسسة الاعلمى / بیروت

47 ـ تفسیر الکبیر: فخر رازى، محمد بن عمر بن الحسن (606 ه .)

48 ـ تمدّن اسلام: جرجى زیدان

49 ـ تنزیة الأنبیاء: سید مرتضى علم الهدى (436 ه .) منشورات الشریف الرضى / قم

 

عاشورا حماسه جاویدان سید محمد شفیعى مازندرانى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شهادت حضرت على اصغر (ع) - کتب مختلف

 

هنگامى که امام علیه السلام شهادت خاندان وفرزندانش را دید و از آنان کسى جز امام و زنان و کودکان و فرزند بیمارش- امام سجّاد علیه السلام- نماند، ندا داد:

«هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخافُ اللَّهَ فینا؟ هَلْ مِنْ مُغیثٍ یَرْجُوا اللَّهَ فِی إِغاثَتِنا؟ هَلْ مِنْ مُعینٍ یَرْجُوا ما عِنْدَاللَّهِ فِی إِعانَتِنا؟؛ آیا کسى هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا خداپرستى در میان شما پیدا مى‏شود که از خدا بترسد و ستم بر ما روا ندارد؟ آیا فریادرسى هست که براى خدا به فریاد ما برسد؟ آیا یارى کننده‏اى هست که با امید به عنایت خداوند به یارى ما برخیزد؟».

با طنین افکن شدن نداى استغاثه امام علیه السلام، صداى گریه و ناله از بانوان حرم برخاست. امام علیه السلام به خیمه‏ها نزدیک شد و فرمود:

«ناوِلُونی عَلِیّاً ابْنی الطِّفْلَ حَتّى‏ اوَدِّعَهُ‏؛ فرزند خردسالم «على» را به من بدهید تا با او وداع کنم».

فرزندش را نزد وى آوردند. امام علیه السلام در حالى که طفلش را مى‏بوسید، خطاب به او فرمود:

«وَیْلٌ لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ إِذا کانَ خَصْمُهُمْ جَدَّکَ‏؛ بدا به حال این گروه ستمگر آنگاه که جدّت رسول خدا صلى الله علیه و آله با آنان به مخاصمه برخیزد؟». هنوز طفل در آغوش امام آرام نگرفته بود که‏ حرملة بن کاهل اسدى‏، او را هدف قرار داد و تیرى به سوى وى پرتاب کرد و گلوى او را درید، خون سرازیر شد، امام علیه السلام دست‏ها را زیر گلوى آن طفل گرفت تا از خون پر شد؛ آنگاه خون‏ها را به سوى آسمان پاشید و گفت:

«اللَّهُمَّ إِنْ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ فَاجْعَلْ ذلِکَ لِما هُوَ خَیْرٌ لَنا؛ بار الها! اگر در این دنیا ما (در ظاهر) بر این قوم پیروز نشدیم، بهتر از آن را روزى ما فرما».

بعد از شهادت آن طفل، امام علیه السلام از اسب پیاده شد و با غلاف شمشیر، قبر کوچکى کند و کودکش را به خونش آغشته ساخت و بر وى نماز گذارد (و دفن نمود). «1»
علّامه مجلسى مى‏افزاید: امام فرمود:

 

«هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ‏؛ این مصیبت بر من آسان است، چرا که در محضر خداست».

امام باقر علیه السلام فرمود: «فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ‏؛ از خون گلوى على اصغر که امام آنها را به آسمان پاشید، قطره‏اى به زمین برنگشت!».

در روایت دیگرى آمده است که امام حسین علیه السلام فرمود:

«لا یَکُونُ أَهْوَنَ عَلَیْکَ مِنْ فَصیلٍ، اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ، فَاجْعَلْ ذلِکَ لِما هُوَ خَیْرٌ لَنا؛ خدایا! فرزندم نزد تو کمتر از بچّه ناقه صالح پیامبر نیست. خدایا! اگر پیروزى (ظاهرى) را از ما دریغ داشته‏اى بهتر از آن را روزى ما فرما!». «2»

معالى السبطین از قول‏ ابومخنف‏ شهادت طفل شیرخوار را به گونه دیگرى آورده است، مى‏گوید:

امام علیه السلام پس از شهادت على اکبر به خواهرش امّ کلثوم فرمود:

«یا اخْتاهُ اوُصیکِ بِوَلَدی الصَّغیرَ خَیْراً، فَانَّهُ طِفْلٌ صَغیرٌ وَ لَهُ مِنَ الْعُمْرِ سِتَّةُ أَشْهُرٍ؛ خواهرم! به فرزند خردسالم نیکى کن، او خردسال است و تنها شش ماه دارد».

امّ کلثوم عرض کرد: «برادرجان! این طفل به مدّت سه روز است که جرعه آبى ننوشیده است، از این گروه کمى آب بطلب!».

امام علیه السلام با شنیدن این سخن، طفلش را گرفت و به سوى دشمن روانه شد و فرمود:

«یا قَوْمِ قَدْ قَتَلْتُمْ أَخی وَ أَوْلادی وَ أَنْصارِی وَ ما بَقِی غَیْرُ هذَا الطِّفْلِ، وَ هُوَ یَتَلَظّى‏ عَطَشَاً مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ اتاهُ إِلَیْکُمْ، فَاسْقُوهُ شَرْبَةً مِنَ الْماءِ؛ اى مردم! شما برادر و فرزندان و یارانم را کشتید و کسى جز این طفل که بى هیچ گناهى از تشنگى مى‏سوزد، نمانده است، او را با جرعه آبى سیراب کنید». «3»

و به تعبیر «نفس المهموم‏» امام علیه السلام فرمود:

 

«یا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ‏؛ اى مردم اگر به من رحم نمى‏کنید به این طفل خردسال رحم کنید». «4»

امام علیه السلام در حال گفتن این سخنان بود که بناگاه تیرى از سوى ستمگرى سیاه دل- حرملة بن کامل اسدى- حلقوم طفل را پاره کرد و از گوش تا گوش را درید. امام حسین علیه السلام کف دستش را زیر گلوى بریده طفل گرفت و چون از خون پر شد، آن را به آسمان پاشید و در روایت دیگر آمده است، امام دستانش را زیر گلوى طفل گرفت و گفت:

«یا نَفْسُ اصْبِری فیما أَصابَکِ، الهی تَرى‏ ما حَلَّ بِنا فی الْعاجِلِ فَاجْعَلْ ذلِکَ ذَخیرَةً لَنا فی الْاجِلِ‏؛ اى نفس! در برابر این همه مصیبت شکیبا باش! خدایا! تو مى‏بینى که در این دنیاى فانى چه مصائبى براى ما رخ داده، پس آن را براى روز رستاخیزمان ذخیره ساز!». «5»

در روایت دیگرى آمده است که امام علیه السلام گفت:

«اللَّهُمَّ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ دَعَوُنَا لِیَنْصُرُونا فَخَذَلُونا وَ أَعانُوا عَلَیْنا، اللَّهُمَّ احْبِسْ عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماءِ، وَ احْرِمْهُمْ بَرَکاتِکَ، اللَّهُمَّ لا تُرْضِ عَنْهُمْ أَبَداً، اللَّهُمَّ إِنَّکَ إِنْ کُنْتَ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ فی الدُّنْیا، فَاجْعَلْهُ لَنا ذُخْراً فِی الْآخِرَةِ وَ انْتَقِمْ لَنا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ‏؛ خدایا! تو مى‏دانى که اینان ما را دعوت کردند تا به یارى‏مان بشتابند ولى ما را رها کردند و در برابر ما بپاخاستند، خدایا! باران آسمان را از آنان دریغ‏دار و آنان را از برکاتت محروم کن. خدایا هرگز از آنان خشنود مشو.

خدایا اگر در دنیا، پیروزى را از ما دریغ داشته‏اى، آن را ذخیره آخرت ما قرار ده و از گروه ستمکاران انتقام ما را بستان». «6»
---------------------------------------------------------------

(1) مقتل الحسین خوارزمى، ج 2، ص 32 و بحارالانوار، ج 45، ص 46

(2) بحارالانوار، ج 45، ص 46- 47
(3) معالى السبطین، ج 1، ص 418

(4) نفس المهموم، ص 349
(5) معالى السبطین، ج 1، ص 419
(6) ینابیع المودّة، ج 3، ص 77

 

 

عاشورا ریشه‏ ها انگیزه‏ها، رویدادها پیامدها !

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شهادت على اصغر علیه السّلام‏ - غم نامه کربلا

 

وقتى که امام حسین علیه السّلام دید همه جوانان و دوستانش کشته شدند، تصمیم گرفت خود به میدان رفته و با دشمن بجنگد، به میدان آمد و صدا زد:
هل من ذابّ یذبّ عن حرم رسول اللَّه، هل من موحّد یخاف اللَّه فینا؟ هل من مغیث یرجو اللَّه باغاثتنا؟ هل من معین یرجو ما عند اللَّه فی اعانتنا
، آیا دفاع‏کننده‏اى هست که از حریم حرم رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم دفاع کند؟ آیا خداپرستى هست که در مورد ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسى هست که به امید آنچه در نزد خدا است از ما دادرسى کند؟ آیا یاورى هست که به امید آنچه در نزد خدا است، به ما کمک کند؟
با شنیدن صداى مظلومانه امام حسین علیه السّلام، ناله و شیون بانوان حرم بلند شد، امام حسین علیه السّلام به در خیمه آمد، به زینب علیها السلام فرمود:
ناولینى ولدى الصّغیر حتّى اودّعه‏
، کودکم را به من بده تا با او خداحافظى کنم.
امام حسین علیه السّلام کودک را [که عبد اللّه یا على اصغر نام داشت‏] گرفت، همین که خواست او را ببوسد، در همین هنگام، حرملة بن کاهل اسدى او را هدف تیر قرار داد، آن تیر بر حلقومش نشست، و سر آن کودک را از بدن جدا نمود.
امام حسین علیه السّلام به زینب علیها السلام فرمود: این کودک را بگیر، سپس هر دو کف دستش را به زیر گلوى کودک گرفت، کف دستهایش پر از خون شد، آن را به سوى آسمان افکند و فرمود:
«هوّن علىّ ما نزل بى انّه بعین اللَّه‏
، آنچه اندوه مصیبت را برایم آسان کند، این است که خداوند مى‏بیند.»
امام باقر علیه السّلام فرمود: «از این خون، قطره‏اى به روى زمین نریخت.»
در روایت دیگر مطلبى دیگر آمده که به عقل نزدیکتر است، زیرا آن وقت، وقت وداع با کودک نبود، چه آنکه امام علیه السّلام به کار جنگ اشتغال داشت، بلکه خواهرش حضرت زینب علیها السّلام از خیمه بیرون آمد و به برادر گفت: «برادرم! این پسر تو است که سه روز از عمرش گذشته که هنوز آبى نچشیده است، براى این نوزاد اندکى آب تحصیل کن.»
امام حسین علیه السّلام آن نوزاد را به دست گرفت، و به دشمنان خطاب نموده و فرمود:
یا قوم قد قتلتم شیعتى و اهل بیتى، و قد بقى هذا الطّفل یتلظّى عطشا، فاسقوه شربة من الماء
، اى مردم! شما شیعیان من‏
و خویشان مرا کشتید، و از آنها همین کودک باقى ماند، که از شدّت تشنگى، دهان را باز و بسته مى‏کند، او را با اندکى آب، سیراب کنید.
هنوز گفتارش تمام نشده بود که یکى از دشمنانش او را هدف تیر قرار داده، به طورى که آن تیر سرش را از بدنش جدا نمود، در این هنگام امام حسین علیه السّلام دشمنان را به مجازاتهاى سخت الهى به همان گونه که بعدا مختار و غیر او با آنها رفتار نمود، نفرین کرد.


غم نامه کربلا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

شهادت على اصغر (ع ) - لهوف

 

چون حسین علیه السّلام قتلگاه جوانان و یارانش را نگریست، براى جنگ با دشمن با نفس نفیس خود عزیمت فرمود، و ندا در داد: «آیا مدافعى هست که از حرم رسول اللَّه دفاع کند؟ آیا خداشناسى هست که در حقّ ما هراس خدا را در پیش گیرد؟

آیا فریادرسى هست که به امید رحمت خدا به فریاد ما برسد؟ آیا یاورى هست که به امید آنچه در نزد خداست ما را یارى رساند؟».

در این وقت ناله زنان بلند شد، و امام به باب خیمه آمد و فرمود: خواهرم زینب، بچه کوچک‏مرا بیاور تا با وى وداع گویم، امام او را گرفت تا ببوسد، حرملة بن کاهل‏(یا عقبة بن بشر )تیرى انداخت که آن گلوگاه کودک را سوراخ کرد، امام به زینب فرمود: او را بگیر».

بعد خون صغیر را با دو کف دست بگرفت تا پر شدند و آن خون را بسوى آسمان پاشید و فرمود: «چه آسان است آنچه در محضر خدا بر من وارد مى‏آید!».

امام باقر علیه السّلام می فرماید: از آن خون قطره‏اى به زمین فرود نیامد.

از طرق دیگر روایت شده که آن به عقل نزدیکتر است، چه زمان و حال زمان تودیع با کودک نبود زیرا امام به حرب و جنگ اشتغال داشته، و همانا زینب خواهر امام علیه السّلام کودک را آورد و گفت: این طفل تو سه روز است که آب نیاشامیده، برایش آبى طلب کن.

امام علیه السّلام کودک را بر روى دست گرفت و فرمود:

(یا قوم قد قتلتم شیعتی و أهل بیتی، و قد بقی هذا الطفل یتلظّى عطشا، فاسقوه شربة من الماء)

، «اى قوم! شیعیان و اهل بیتم را کشتید و فقط این طفل باقى مانده که از عطش بخود مى‏پیچد، او را با شربتى از آب سقایت کنید».

در بین سخنان امام مردى از دشمن تیرى انداخت که کودک را گلو برید، و امام آنان را نفرینى کرد آن گونه که به دست مختار و دیگران گرفتار آمدند.

 

لهوف

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

شهادت حضرت علی اصغر (ع)

 

 

پس حضرت بر در خیمه آمد و به جناب زینب سلام الله علیه فرمود کودک صغیرم را به من سپارید تا او را وداع کنم، پس آن کودک معصوم را گرفت و صورت به نزد او برد تا او را ببوسد که حرمله بن کامل اسدی لعین تیری انداخت و بر گلوی آن طفل رسید و او را شهید کرد. و باین مصیبت اشاره کرده شاعر در این شعر:

فَقَبَّلَ مِنْهُ قَبْلهُ السَّهْمُ مَنْحَراً

 

وَ مُنْعَطِفِ اَهْوی لِتَقْبیلِ طِفْلِهِ

 

پس آن کودک را به خواهر داد، زینب سلام الله علیه او را گرفت و حضرت امام حسین علیه السلام کفهای خود را زیر خون گرفت همینکه پر شد به جانب آسمان افکند و فرمود سهل است بر من هر مصیبتی که بر من نازل شود زیرا که خدا نگران است.

سبط ابن جوزی در تذکره از هشام بن محمد کلبی نقل کرده که چون حضرت امام حسین علیه السلام دید که لشکر در کشتن او اصرار دارند قرآن مجید را برداشت و آنرا از هم گشود و بر سر گذاشت و در میان لشکر ندا کرد:

بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ کِتابُ الله وَجَدّدی مُحَمّّدٌ رَسُولُ اللهِ صَلّی الله عَلَیْه و الِهِ.

ای قوم برای چه خون مرا حلال می‌دانید آیا من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ آیا به شما نرسید قول جدم در حق من و برادرم حسن علیه السلام.

هذانِ سَیّدِا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّهِ.

در این هنگام که با آن قوم احتجاج می‌نمود ناگاه نظرش افتاد به طفلی از اولاد خود که از شدت تشنگی می‌گریست حضرت آن کودک را بر دست گرفت و فرمود:

یا قَوْمُ اِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذا الطّفْلَ.

ای لشکر اگر بر من رحم نمی‌کنید پس بر این طفل رحم کنید، پس مردی از ایشان تیری به جانب آن طفل افکند و او را مذبوح نمود. امام حسین علیه السلام شروع کرد به گریستن و گفت ای خدا حکم کن بین ما و بین قومی که خواندند ما را که یاری کنند بر ما پس کشتند ما را، پس ندائی از هوا آمد که بگذار او را یا حسین که از برای او مرضع یعنی دایه‌ایست در بهشت.

در کتاب احتجاج مسطور است که حضرت از اسب فرود آمد و با نیام شمشیر گودی در زمین کند و آن کودک را به خون خویش آلوده کرد پس او را دفن نمود.

طبری از حضرت ابوجعفر باقر علیه السلام روایت کرده که تیری آمد رسید بر گلوی پسری از آن حضرت که در کنار او بود پس آن حضرت مسح می‌کرد خون را بر او و می‌گفت: اَلَلّهَمَّ احْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْم دَعَوْنا لِیَنْصُرُونا فَقَتَلُونا.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

"مختار" با "حرمله" قاتل علی اصغر(ع) چه کرد؟

 

 در كتاب «یك صد موضوع 500 داستان» نوشته سید على اكبر صداقت كه روایات متعددی در حوزه اخلاق و دین منتشر شده، در خصوص سرنوشت حرمله بعد از واقعه كربلا آمده است: « حرملة بن كاهل اسدى كوفى همان است كه كودك شیرخوار امام حسین (ع) را (به نام على اصغر) در آغوش امام یا روى دست وى با تیر به شهادت رساند. 

منهال بن عمرو گوید: از كوفه به سفر حج رفتم و خدمت امام سجاد علیه السلام رسیدم. آن جناب از من پرسید از حرملة بن كاهل (قاتل شش ماهه علی اصغر بود) چه خبر داری؟ عرض كردم در كوفه زنده است؛ حضرت دست به نفرین او برداشت و از خدا خواست حرارت آتش و آهن را در دنیا به او بچشاند.

 
منهال گوید: چون به كوفه برگشتم، روزی بدیدن مختار رفتم، مختار اسب طلبید و سوار شد، مرا نیز سوار كرد و با هم رفتیم به كناسه كوفه، لحظه ای صبر كرد مثل كسی كه منتظر چیزی باشد، كه ناگاه دیدم حرملة را گرفته و نزد او آوردند.
 
مختار حمد خدای بجای آورد و امر كرد، دست و پای او را قطع كنند و پس از آن او را در آتش اندازند... من چون چنین دیدم سبحان الله گفتم، مختار گفت: برای چه تسبیح خدای كردی؟ حكایت نفرین امام سجاد(ع) بر حرمله را و استجابت دعای او را نقل كردم.
 
مختار از اسب خویش پیاده شد و دو ركعت نماز طولانی بجای آورد و سجده شكر كرد و سجده را طول داد. با هم برگشتیم، چون نزدیك خانه رسیدیم او را به خانه خود دعوت كردم كه غذا میل كند! مختار فرمود: ای منهال تو مرا خبر دادی كه امام سجاد(ع) دعا كرد كه به دست من نفرین او بر حرملة مستجاب شده، از من خواهش خوردن طعام داری، امروز روز روزه است كه به جهت شكر این مطلب باید روزه باشم.

 

 


موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم ، حضرت علی اصغر ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 12 آبان 1393برچسب:, | 18:11 | نویسنده : یک دل سیر شوق ثامن الحججی |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.